ماچوپیچوی من

موقتاً تا کوچ دوباره به بلاگفا

ماچوپیچوی من

موقتاً تا کوچ دوباره به بلاگفا

آخرین نظرات
  • ۲۶ خرداد ۹۴، ۱۶:۳۲ - مانته‌نیا
    :)

53 کیلومتری شهر من

سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ق.ظ


+روز خوبی بود، مهدی سر میز نهار با پیشنهاد تماس با یکی از دوستاش که میتونه اگه و اگه خدا بخواد زندگیم رو متحول کنه حالمو عوض کرد، دو بار تماس گرفتو گوشیش هر دوبار هنگ کرد، گفتم شانس منه حالا طرف نیوفته نمیره خوبه! یه بارم طرف جواب نداد، بعد خود طرف زنگ زد و ...

رفتیم جاهایی از ماسوله که من نرفته بودم تا دیروز، کلی عکس گرفتیم، منو رسوندن خونه، دم در آریا غرق جوجه های مامان شده بود، مامان یه جفت جوجه داد بهش، یه کادو هم افسانه برا من اورده بود،یه پیراهن کوتاه، خداحافظی کردیم و مهدی تاکید کرد تا اخر هفته که رشتیم نامه ای که بهت گفتمو ردیف کن، هیجان زده ام! باورم نمیشه!

+ اومدم خونه، زود خوابیدم، شب که داشتم کابوس میدیدم با ویبره پیامک گوشیم بیدار شدم، تلگراممو چک کردم و .... ببین که اینجاست! :)


  • آرامش شمال

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی